تحليلي بر "هزینه گزاف حقوق پایین معلمان" مترجم دكترعلیرضا محمدي
روزنامه نیویورک تایمز، 30 آوریل 2011
داو اِگر و نینیو کالگری
وقتی در جنگ به اهداف موردنظر دست پیدا نمیکنیم، سربازان
را مقصر قلمداد نمیکنیم. نمیگوییم "سربازان تنبل بودند و کمکاری آنها
برنامهها را خراب کرد. ازاینرو نتوانستیم در افغانستان بهتر عمل کنیم ".
نه، اگر نتیجه آنطور که میخواستیم نشد ما برنامهریزان را مقصر میدانیم. ما
ژنرالها، وزارت دفاع و ستاد مشترک را مقصر قلمداد میکنیم. هیچکس مردان و زنانی
را که با حقوقی پایین و با حمایت و منزلت ناچیز در سنگرها مشغول جنگ هستند، مقصر نمیداند.
اما این نگاه در مورد آموزشوپرورش مصداق ندارد. وقتی نمرات
دانش آموزان ما در آزمونهای استاندارد بینالمللی مطلوب نیست، ما معلمان را مقصر میدانیم.
وقتی به شیوه عملکرد مدارس اعتراض داریم، معلمان را مقصر میدانیم و منابع آنها
را محدود میکنیم.
این رویکرد را با شیوه اتخاذشده در حوزه نظامی مقایسه کنید:
وقتی نتایج میدان جنگ با انتظارات ما تفاوت دارد، ما به دنبال راهی برای حمایت
بهتر از سربازان میگردیم. میکوشیم برای آنها ابزارهای بهتر، سلاحهای بهتر،
حمایت بهتر و آموزش بهتر فراهم نماییم. هنگامیکه نیروهای خوب انگیزهای برای ورود به نیروهای نظامی ندارند مشوقهایی
را برای رفع مشکل فراهم میکنیم.
اکنون فرصت بسیار کمی داریم تا جدیت خود را در خصوص آموزشوپرورش
نشان دهیم. گام نخست این است که شغل معلمی را برای فارغالتحصیلان دانشگاهها جذاب
نماییم. این کار مستلزم مقدماتی است.
میانگین حقوق معلمان قابل مقایسه با حقوق یک پیشخدمت یا
مامور گیشه است. حقوق معلمان از افراد شاغل در سایر حرف که تحصیلات یکسانی دارند،
به میزان 14 درصد کمتر است. دستمزد واقعی معلمان طی 30 سال گذشته کاهش یافته است.
میانگین حقوق معلم در ابتدای خدمت 39000 دلار و در پایان خدمت یعنی پس از 25 سال،
67000 دلار است. این میزان حقوق صاحبخانه شدن معلمان را در 32 منطقه شهری دور از
دسترس و برای خانوادههایی که تنها یک منبع درآمدی دارند، تقریبا غیرممکن میکند.
با این حساب معلمان چگونه از عهده مخارج خود برمیآیند؟ 62
درصد از معلمان برای تامین حداقل معاش خود در خارج از مدرسه مشغول به کار هستند.
مشاهده میشود که هرساله بهترین معلمان این شغل را ترک میکنند.
آنها به دلیل ساعات زیاد کار، پرداخت اندک و فقدان حمایت و احترام اقدام به ترک
این شغل میکنند.
معلمی تازهکار را در نظر بگیرید که به مدرسهای در یک شهر
اعزام شده و موظف به تدریس در 5 کلاس شود که هر کدام 40 دانشآموز دارند. اگر در
پایان سال نمرات بهقدر کافی افزایش نیابد او معلمی بد تلقی میشود. برای فارغالتحصیلان
دانشگاه که گزینههای دیگری دارند تحمل چنین فشاری به ازای چنان حقوقی منطقی به
نظر نمیرسد. درنتیجه سالانه 20 درصد از معلمان مناطق شهری از این حرفه خارج میشوند.
در سراسر کشور حدود 46 درصد از معلمان پیش از سال پنجم خدمت از آموزشوپرورش خارج
میشوند. این جابجایی سالانه 7.34 میلیارد دلار هزینه روی دست ایالاتمتحده بجا میگذارد.
اما ما میتوانیم این جریان را برعکس کنیم. طی 10 سال آینده
بیش از نیمی از معلمان مدارس دولتی در آستانه بازنشستگی قرار میگیرند. چه کسانی
جایگزین آنها میشوند؟ چگونه میتوان بهترین مغزها را برای این حرفه جذب و حفظ
کرد؟
مردم در مورد مسئولیتپذیری، ارزیابی، وظایف، نمرات امتحانی
و پرداخت پاداش به ازای عملکرد صحبت میکنند. این مباحث ارزشمند است اما اهمیت آنها
پس از مباحث جذب و آموزش معلمان و رفتار منصفانه با آنهاست. شیوه سحرآمیزی برای
حل مشکلات مدارس دچار مشکل وجود ندارد.
آیا میتوان بهتر عمل کرد؟ آیا میتوان برنامهای تدوین
نمود؟ البته.
در مطالعه موسسه مککینزی، نحوه برخورد با معلمان در آمریکا
و سه کشور پیشرو در آزمون استاندارد بینالمللی یعنی فنلاند، سنگاپور و کره جنوبی
مورد مقایسه قرار گرفته است.
این کشورها برای رسیدن به نتیجه مطلوب، برخوردی کاملا
متفاوت با این حرفه دارند. نخست اینکه دولت در این کشورها فارغالتحصیلان تراز اول
را برای این حرفه به استخدام درمیآورد. در فنلاند و سنگاپور به معلمان در ازای آموزشهای
شغلی پاداش داده میشود. حقوق معلمان کره جنوبی بر حسب برابری قدرت خرید، 2.5
برابر حقوق معلمان آمریکا است.
مهمتر از همه اینکه، آنها به معلمان خود اعتماد دارند. بهدرستی
به آنها به عنوان راهحل مینگرند نه مشکل و هنگام نیاز به اصلاح، از مدارس حمایت
میکنند نه اینکه آنها را متهم یا تنبیه نمایند. درنتیجه، جابجایی معلمان در این
کشورها بسیار پایین است.
با مراجعه به 900 دانشجو از دانشگاههای تراز اول آمریکا
مشخص شد که 68 درصد از آنها به معلمی روی میآورند اگر حقوق پرداختی سالانه در
بدو خدمت 65000 دلار باشد و در آینده حداقل تا 150000 دلار افزایش یابد. آیا ما
قادر به تامین این شرایط هستیم؟ اگر ما متعهد به فتح آینده هستیم باید این شرایط
را فراهم نماییم. دسترسی به آموزشی در سطح استانداردهای جهانی مستلزم صرف هزینه
است.
در پاسخ کسانی که میگویند "این هزینه را از کجا تامین
کنیم " باید گفت که چگونه هزینههای سه جنگ اخیر را پرداخت کردیم؟ چگونه
هزینه شبکه بزرگراهیهای بین ایالتها را پرداخت کردیم؟ چگونه هزینه بلندپروازانه
فرستادن انسان به کره ماه را تامین کردیم؟ ما چنین رویایی در سر داشتیم و اراده
انجام این کار را داشتیم و راهی برای انجام آن پیدا کردیم.